داستان دو دوست صمیمی قسمت اول
دهـکــده ادبـیــات پـاســارگــاد
به وبلاگ خودتون خوش آمدید امیدوارم لحظات خوبی را سپری کنید
سال ها پیش دو نفر بودن که در یک واحد مشغول خدمت سربازی بودند یکی از آنها یک جوان پولدار ( علی) و دیگری یک جوان از قشر عادی ( رضا ) جامعه بود . کم کم بین این دو نفر دوستی عمیق شکل می گیره بطوریکه این دو نفر را همه به عنوان دو برادر می شناختند . تا اینکه خدمت علی تمام می شه و پس از کلی گریه و زاری از دوستش جدا می شه و بر می گرده به شهر شون ( تهران ) سه ماه بعد نیز خدمت رضا هم تمام شده و اون نیز به شهرستان خودشون بر می گرده ولی پس از رسیدن به شهرشون و چند روز اقامت در آنجا دلش برای آن دوست دیگرش تنگ شده اسباب سفر را جمع می کنه و به تهران میاد تا دوستشو ببینه . بالاخره پس از کمی جستجو و طبق آدرسی که داشت خانه علی را پیدا می کنه و زنگ خونه را می زنه مادر علی در را باز می کنه و اون خودشو به مادر علی معرفی می کند مادر میگه که پسرش بیرون است و تا ساعتی دیگر برمی گرده خلاصه با اصرار اونو داخل خونه می بره و پذیرایی شایانی ازش می کنه تا اینکه پسرش میاد بعد از اینکه علی میاد و دوستشو می بینه با خوشحالی همدیگرو بغل می کنند و خلاصه چند روزی را اونجا در خانه دوستش می ماند . یک روز که علی داشت آلبوم شخصی خودشو به رضا نشون می داد عکس یک دختر توجه رضا را جلب می کنه به دوستش میگه که این عکس کیه و علی هم میگه که از آشنایان دور ماست و خلاصه رضا تو فکر فرو میره علی که خوب رضا را می شناخته علت ناراحتی رضا می پرسه خلاصه بعد از کلی کلنجار رضا اقرار می کنه که عاشق دختره شده علی پس از کمی فکر میگه اگه دوست داشته باشی من با خانوادش صحبت می کنم ببینم چی میشه بدین ترتیب علی با خانواده دختره صحبت می کنه و موافقت اونا رو برای ازدواج می گیره جشنی را در اونجا برگزار می کنند و اونها رو بعقد هم در میارن . پس از عقد علی ۲ میلیون تومان پول که در آن سال ها ارزش زیادی داشت به رضا میده رضا ابتدا پول را قبول نمی کنه ولی با اصرار علی که این پول به عنوان قرض است پول را گرفته و همراه همسرش به شهرستان خودشون بر می گردد و آن پول را به عنوان سرمایه به کار می اندازد و در مدت کوتاهی وضع مالی اش خوب می شود از ان طرف علی هم وارد کارهای تجاری شده و معاملات سنگینی را می کرده تا اینکه در یکی از این معاملاتش شکست خورده و ورشکست می شود . پس از این ماجرا علی که در تهران عرصه را بر خودش تنگ می دید و طلبکار ها هر روز به در خانه اون میامدند تصمیم می گیرد از تهران فرار کرده و پیش دوستش در شهرستان برود و از او تقاضای کمک کند و خلاصه پس از رسیدن به آنجا متوجه می شود که دوستش از افراد معروف شهر شده و داری زندگی بسیار خوب و مرفهی است با خوشحالی به در خانه دوستش می رود و در را می زند مستخدم می خواهد که به دوستش ورود او را اطلاع دهد مستخدم رفته و پس از چند لحظه برمی گردد و می گوید که ارباب شما را به جا نیاوردند و در را می بندد . انگار که دنیا بر سر علی خراب شده باشد با ناراحتی از آنجا می رود و چون پول زیادی همراه نداشت شب را در پارک می خوابد فردا صبح دوباره به در خانه دوستش می رود و باز هم همان جواب را می شنود با ناراحتی به پارک برمی گردد و در آنجا به حال خودش و این دنیا و رفاقت های آن لعنت می فرستاد . در همین حین پیرزنی در حالیکه کیسه های باری رو حمل می کرد از کنار او رد میشه چند قدم جلوتر کیسه پاره می شود و تمام میوه ها بر زمین می ریزد علی برای کمک بلند میشه و در جمع کردن میوه ها به پیرزن کمک می کند و بار پیرزن را تا خانه وی براش می بره پیرزن علی را به داخل خانه دعوت می کند و برای وی چای می آورد خلاصه پیرزن علت ناراحتی علی را می پرسد و علی هم داستانش را برای پیرزن تعریف می کند پیرزن پس از اندکی تفکر از کمدی که داشت مبلغ زیادی پول نزدیک یک میلیون تومان (در زمان خود) درآورده و به علی می گوید که این پول را از طرف من بگیر چون من کسی را ندارم که به این پول نیاز داشته باشه تو با این پول کارهای خودت را اصلاح کن و هر وقت داشتی اونو به من برگردان با اصرار پیرزن علی پول را قبول کرده و با خوشحالی از خانه پیرزن بیرون میاد و پول را به حسابش حواله می کند و سپس تصمیم می گیرد که به سرعت به تهران بر گردد و از صفر شروع کند ولی با این وجود در آخرین لحظه پشیمان می شود و تصمیم می گیرد که یک شب دیگر را نیز در آنجا بماند شب را در همان پارک می خوابد و فردا صبح به خانه دوستش می رود و باز هم همان جواب را می شنود و تلاش هایش برای دیدن دوستش بی نتیجه می ماند علی با ناراحتی به پارک برگشته و تصمیم می گیرد که رضا را بطور کلی فراموش کند و به تهران برگردد .

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








ارسال توسط نــاهـــــیــد
آخرین مطالب